تبليغ

لينك باكس تبليغاتي

بايگانی وبلاگ

۱۳۸۷ اسفند ۸, پنجشنبه

خلاصه قسمت پنجاه و هفتم ( 57 ) سریال افسانه جومونگ ( بخش كامل )

دیدیم که جومونگ و اویی ، ورود تسو به هیون تو رو دیدن و حس فضولی اونا رو کشت تا بفهمن تسو توی هیون تو چی کار داره

تسو وارد قصر هیون تو میشه و پدر زنش یه استقبال گرمی ازش می کنه و به سولان میگه رنگت پریده بابا ،

اونم میگه ماله خورشت دل ضعفه ای هست که خوردم ، چیزی نسیت خوب میشه

تسه وارد قصر میشه و فرماندار کم کم نیات پلیدش رو رو می کنه و همه چی برای محک زدن تسو آماده می شه فرماندار به تسو خبر میده که سوسانو تونسته گیر رو تصرف کنه و ما باید هر طوری که هست به جولبون فلک زده حمله کنیم تا بلکه این ابروی از دست رفته برگرده





واسه همین تو باید با من و ارتش هان یکی بشی و توی جنگ شرکت کنی

سولان کلی قربون صدقه باباش میره که دیگه فکر بهتر از این نمیشه و بابام ایکیو سان هست و از این حرفا

تسو مدام فکر می کنه و قدم اهسته میزنه که چی کار کنم و چکار نکم که سولان بهش میگه از این فرصتی که ددی من بهت داده استفاده کن وگرنه بیچاره میشی

تسو میگه من بلا نسبت شاهزاده بویو هستم و واسه ما قباهت داره که بخواهیم توی ارتش هان فرمانده بشیم دختره میگه اگه کغزت به اندازه نخود نبود می فهمیدی که بویو و شاه بویو تو رو ول کردن

تسو بعد کلی فکر به این نتیجه می رسه که نمی تونه به بویو خیانت کنه و به فرماندار هم اعلام می کنه این تن بمیره بیخیال ما شو


































----------------





















هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر