تبليغ

لينك باكس تبليغاتي

بايگانی وبلاگ

۱۳۸۷ دی ۱۶, دوشنبه

خلاصه قسمت بیستم سریال افسانه جومونگ

اینم از خلاصه قسمت بیستم سریال افسانه جومونگ


دیدیم که اویی واسه تسو جاسوسی میکنه حالا بقیه ماجرا


جومونگ


شاهزاده منگول به اویی میگه اگه کارتو خوب انجام بدی یه پاداش بزرگ بهت میدم.جومانگ هم از سفر برمیگرده و به شاه میگه من جلوی فرماندار هیون تو در اومدم ، فرمانده هم کلی تعریف جومانگ رو میکنه...



جومونگ


جومونگ


وقتی از تالار میان بیرون جومانگ یه نگاه پر از پیروزی به اون دوتا داداش عتیقه اش میکنه


جومونگ


و پو اتش میگیره....تسو محافظش رو میفرسته کارگاه فلزات تا سر و گوشی اب بده که نگهبان میبیندش و میندازدش بیرون ،


جومونگ

محافظ هم یکی از کارگرهای اونجا رو میبره پیش تسو و میگه حرف بزن


کارگر هم میگه ما یه شمشیر نشکن ساختیم ، ولی مو پال مو گفته فعلا صداش رو در نیاریم ، دو تا شاهزاده میفهمن که جومانگ از این یه شمشیر خبر داره


جومونگ


همون موقع یه نامه خصوصی از نخست وزیر واسه تسو میاد که ازش خواسته بره خونش


جومونگ


یوهوا به جومانگ میگه که شاه و کاهن میدونن کمان شکسته ولی هنوز خبر ندارن کار تو هست


جومونگ


نخست وزیر به تسو میگه صبر کن تا زمانش برسه بعد به شاه میگیم که کمان شکسته میندازیم گردن جومانگ


جومونگ


جومانگ به دیدن یون تابال میره و میگه به فرماندار هیون تو گفتم که ما جلوش در میایم


جومونگ


سه تا برادر جریان بویونگ رو واسه جومانگ میگن و سه تایی قشون میکشن خونه دوچی


جومونگ


دستیار دوچی میگه ما فروختیمش هرکاری میخواین بکنین


جومونگ


جومانگ به اویی میگه منو ببخش ولی هر طور باشه نجاتش میدم اویی عصبانی ول میکنه و میره


جومونگ


پیش دوچی میگه من واست جاسوسی کردم باید بویونگ رو بهم نشون بدی، میبرنش بویونگ رو که توی یه خونه هست و چند نفر هم مراقبشن بهش نشون میدن


جومونگ


جومونگ


اویی از شدت ناراحتی مشروب خوار میشه و در برابر اعتراض ماری و هیوپ میگه این چه شاهزاده ای که نمیتونه هیچ مشکلی رو حل کنه؟!


جومونگ


جومونگ

جومانگ که درمانده شده از محافظ اتا میخواد براش در بیاره که بویونگ رو به کدوم دار و دسته برده فروش فروختن

جومونگ


مو پالمو و نگهبان به خونه یون تابال میان واسه جلسه ،نگهبان میگه جان خودت زودتر این شمشیر رو بساز تا جومانگ ولیعهد بشه ما هم ژنرال!


جومونگ


همون وقت عمه سو که فکر میکنه اینا ولگردن و بی دعوت اومدن میزنه تو گوش موپالمو، خلاصه نوکر سو تفاهم رو برطرف میکنه


جومونگ


نگهبان و موپالمو به جومانگ خبر میدن که تسو محافظش رو فرستاده بوده کارگاه واسه فضولی


جومونگ


اویی هم باز میره جاسوسی و به شاهزاده میگه اینا به یه کشفیات جدیدی رسیدن بجمبین


جومونگ


ملکه که ذاتا نمیتونه اروم بشینه از شاه میخواد حالا که بین اون و کاهن شکرابه بذاره خودش یه کاهن دیگه رو رییس کاهن ها بکنه، بهونه اش هم اینه که ممکنه مردم نسبت به کاهن فعلی عکس العمل نشون بدن


جومونگ


شاه بهش اجازه میده، ملکه هم خوشحال به داداشش میگه واسه این میخوام اریونگ رو کاهن بزرگ کنم که اون مردم رو موافق با تسو میکنه!!!


جومونگ


وزیر که همون داداش ملکه باشه، توی جلسه زمینه های برکناری کاهن رو فراهم میکنه اگرچه نخست وزیر مقاومت میکنه


جومونگ


ملکه به اریونگ میگه اماده شو که میخوام تو رو کاهن بزرگ کنم اونم یه مشت تعارف تیکه پاره میکنه که من لیاقت ندارم و از این حرف ها...


جومونگ


نوچه یومی یول(همون کاهن بزرگ) همه رو میذاره کف دست کاهن و میگه میخوان بندازنت بیرون


جومونگ


حتی یوهوا هم میفهمه چه خبره


جومونگ


دستیارهای یومی یول میگن ما نمیتونیم همینطوری فقط نگاه کنیم یه کاری بکن


جومونگ


جومونگ
کاهن هم یون تابال رو دعوت میکنه و میگه اگه من یه دست همکاری بهت دراز کنم میگیریش؟

جومونگ


یون تابال و سوسونو درحال چونه زدن سر کاهنن که تسو میبیندشون و میگه باهاتون کار دارم


جومونگ


جومونگ

و سوسونو رو خواستگاری میکنه یون تابال میگه ما باید فکر کنیم توی خونه، یون به سوسونو میگه خوب فکر کن در ضمن تصمیمت روی مملکت ما هم اثر داره

جومونگ


سوسونو خیلی ناراحته که اوتا بهش میگه من درسته که محافظتم اما غمت هم به من مربوطه بگو چته و سوسونو جریان خواستگاری رو براش میگه، محافظ میگه من میدونم هنوز ولیعهد مشخص نیست تو هم نمیتونی تصمیم بگیری


جومونگ


شب جومانگ در حال بررسی تکنیک های شمشیر سازیه که سوسونو میره پیشش و جریان خواستگاری رو براش میگه (مثلا سکرت بود به همه گفت!)جومانگ هم میگه من تقدیرم اینه که تا اخرش با تو باشم!


جومونگ


موپالمو سخت در حال ساختن شمشیرهای مختلفه ولی هیچکدوم اونی که میخواد نیست،جلسه


جومونگ


برگزار میشه و در باره ساختن شمشیر بحث میکنن اویی دوباره در میره ، ماری میگه این یه طوریش هست من میدونم


جومونگ


جومونگ


محافظ به جومانگ میگه که اسم بویونگ توی هیچ دسته برده فروشی نیست گولتون زدن،

جومونگ


جومانگ هم که از گول خوردن خودش ناراحته، میره سراغ دستیار دوچی و با کتک میخواد ببردش پیش بویونگ


جومونگ


اونجا جومانگ درگیر میشه ولی بویونگ رو نجات میده و به دستیار دوچی میگه من میبیرمش به دوچی بگو اگه میخوایش بیا ببرش


جومونگ


همه از اومدن بویونگ خوشحالن، که اویی به جومانگ میگه من لیاقت خدمت به تو رو ندارم و بهت خیانت کردم.ولی جومانگ جلوش زانو میزنه و میگه اونی که باید عذر بخواد منم که این مدت همتون رو به دردسر انداختم خلاصه صحنه احساسی میشه


جومونگ


جومونگ


دوچی که خیلی نگرانه ، به دستیارش میگه خاک بر سر بی عرضه ات که این جاسوس رو هم از دست

جومونگ

دادیم حالا جواب شاهزاده رو چی بدیم؟ ولی اویی بازم برای دوتاشاهزاده خبر میاره که جومانگ داره


جومونگ

روی شمشیر ها کار میکنه و تونستن شمشیر نشکن بسازن و جومانگ از دور نگاهشون میکنه


جومونگ


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر