تبليغ

لينك باكس تبليغاتي

بايگانی وبلاگ

۱۳۸۷ دی ۱۵, یکشنبه

خلاصه قسمت دوم سريال افسانه جومونگ

خلاصه قسمت دوم سريال افسانه جومونگ
خلاصه قسمت دوم سريال افسانه جومونگ
خلاصه قسمت دوم سريال افسانه جومونگ

رییس زره پوشان در مورد هئ موسو
میپرسه که یوهوا چیزهایی میگه و رییسه هم وقتی مطمئن میشه طرف هئ موسو بود اول
بابای یوهوا را میکشه و بعدا دستور سر به نیست کردن تمام قبیله را میده



منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


و تنها یوهوا زنده میمونه که
اونهم دستگیر میکنن و باخودشون به هیون تو میبرن تا اونجا اعدام بشه


فردا گوموا و افرادش در تلاش
برای پیدا کردن هئ موسو به اونجا میرسند که میبینند زره پوشان تمام قبیله هابیک را
به خاطر پناه دادن به هئ موسو کشتن


منبع : EmperorSea.com


هئ موسو هم در حال استراحت و
آب خوردنه که قبیله کهرویو از کشور جولبون از اونجا رد میشند و رییسشون یون تابال
میاید آب بخوره که هئ موسو را میبینه وقتی میفهمه پناهنده است بهش میگه ما امشب
اینجا میمونیم بیا مهمون من باش


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


یون تابال از پناهندها
استقبال خوبی میکنه و هئ موسو را به صرف نهار به چادر خودش دعوت میکنه.زن یون تابال
هم همراهش و بارداره و یون تابال که خیلی دلش پسر میخواد اینبار خیلی به زنش میرسه
هئ موسو هم خودشو لی گن سو معرفی میکنه و زن یون تابال حرفو به قبیله هابیک میکشونه
و هئ موسو هم تا جریانو میفهمه شوک میگیردش و پی گیر موضوع میشه که یون تابال
شصتش خبر داره میشه طرف هئ موسوست که اینطور جا خورده


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


یوهوا هم با این وضع و دست
بسته به سمت هیون تو برده میشه


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


هئ موسو هم که عذاب وجدان
گرفته میزنه افق نگاری و یاد حرفهای عشقولانه یوهوا میوفته


منبع : EmperorSea.com


از شانس خوب یوهوا گوموا هم
اون حوالی حضور داره و یوهوا را تو اون وضع میبینه و تصمیم میگیره آزادش کنه البته
بیشتر واسه دل خودش


منبع : EmperorSea.com


شب گوموا و افرادش طی یه
عملیات غافلگیری یوهوا را آزاد می کنند و گوموا و یوهوا هم دو ترک روی یه اسب فرار
میکنند


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


هی موسو هم برای دیدن وضعیت
یوهوا تصمیم میگیره به هیون تو بره و از فرصت استفاده میکنه و یون تابال هم قبول
میکنه که همراهشون بیاد


منبع : EmperorSea.com


گوموا هم یوهوا را می بره به
مقرر دالمو تا اینکه به هوش میاید و بعد از ابزار همداری از زیر زبون یوهوا
میکشه بیرونه که هئ موسو زنده است و به افرادش میگه جستجو را ادامه بدین


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


در حین سفر زن یون تابال در
حال فراق شدنه و یون تابال به رییس جیا میگه بیا شرط ببندیم من که میگم پسره تو بگو
دختره و رییس جیا درمورد همراه بردن هئ موسو می پرسه که یون تابال میگه این بابا
الان برای من طلاست می برمش هیون تو میدمش فرماندار اون وقت هر چی بخوام بهم میدن
تو فعلاً صداش را در نیار تا بهت بگم


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


در همین حال خبر میرسه که
دزدها به کاروان حمله کردن و در این بین هئ موسو هم دستی به شمشیر میبره و همه
دزدها را ردیف میکنه و یون تابال دیگه مطمئن میشه طرف
خودشه


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


و اینطور به استقبال هئ موسو میره و
اون مسئول ماموران امنیتی گروه میکنه


منبع : EmperorSea.com


بچه یون تابال به دنیا میاد و خدمتکار
زنش این خبرو میده یون تابال که فکر میکنه پسر خوشحال میشه


منبع : EmperorSea.com


ولی وقتی میفهمه بچه دختره قیافه اش
اینطور میشه و میره پیش زنشش ولی اون دلداری میده و میگه دختر هم خوبه چشه مگه
اسمشو میزارم سوسیونو


منبع : EmperorSea.com


کاروان به هیون تو میرسه و هی
موسو بودن اینکه شناخته بشه وارد هیون تو میشه( یار در کوزه و ما گرد جهان می
گردیم)


منبع : EmperorSea.com


یون تابال با وجود خدمت هئ
موسو بهش باز میخواد بره اونو بفروشه و پولی به جیب بزنه


منبع : EmperorSea.com


و میره پیش فرماندار هیون تو
کالاهاشو آب میکنه و میخواد هئ موسو هم بفروشه که غذاب وجدان میگیره و فرماندار را
می پیچونه


منبع : EmperorSea.com


و بر میگرده به محل اقامتش و
به هئ موسو میگه نشد بفروشمت با این کار دیشبت ما را نمک گیر کردی و همه جریانو بهش
میگه و میگه لطفاً از پیش ما برو تا همون بلا هابیک سرمون نیومده برو
یه جا دیگه برای آزادی یوهوا نقشه بریز و بزار ما زندگیمون بکنیم


منبع : EmperorSea.com


در همین حال گروه سواره نظام
دست خالی وارد هیون تو میشند و همه دنبال یوهوا میگردن که میفهمند سر کار
رفتن


یون تابال برای هئ موسو آمار
میگیره و زره پوشها هم برای اینکه خودشون تبرئه کنند همه جا میگند یوهوا تو راه
کشته شده و از این حرفها


منبع : EmperorSea.com


اما یوهوا به قصر برده
شده


منبع : EmperorSea.com


یومی یول هم شازده را صدا
میزنه و بهش میگه خوب یوهوا توی قصر چه میکنه خطری برامون نداشته باشه که گوموا
میگه اون به خاطر هئ موسو پدر و قبیله شو از دست داده الان هم تحت حمایت بویو
قرار داره یومیول هم میگه ای شیطون این زیر نظر بویه بوده یا خود شازده پسر
همچین دستوری دادن بگو ببینم عاشقش شدی که گوموا میگه اره که شدم ما تا اومدیم کسی
بشیم این زنو بهمون انداختن و تا خواستیم حرفی بزنیم بابام نذاشت من اصلاً این زنمو
دوست ندارم حالا که یکی پیدا شده چرا پا جلو نزارم که یومیول هم میگه چیزیکه من
میخواهم بگم به آینده بویو ربطه داره و اون اینه که نباید یوهوا را پیش خودت
نگهداری طاحه اش برای ما نحسه دکش کن


منبع : EmperorSea.com


گوموا هم پیش خودش میگه این
یومیول چی میدونه از عاشقی اگه اون چیزی بلد بود پیش گویی کنه الان وضعمون این
نبود مرض داشتم یوهوا را آزاد کنم حالا بزارم بره که بهش خبر میرسه هئ موسو
برگشته


منبع : EmperorSea.com


گوموا هم سریع خودشو میرسونه
به مقرر دالمو و تا هئ موسو رو میبینه همدیگه را در آغوش می گیرند


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


هئ موسو میگه کسانی که منو
نجات دادن رفتن اون دنیا که گوموا میگه راست میگی ما باید انتقامشون را بگیریم من
با بابام حرف زدم قرار همه قبایلو متحد کنیم و بریم جنگ هانها و باباشون در بیاریم
الان هم بلند شو بریم قصر بابام میخواد ببیندت داره رویامون به حقیقت می پیونده


منبع : EmperorSea.com


هئ موسو به قصر میره و شاه هم
همه را بیرون میکنه و میگه خوب جناب ژنرال بگو ببینم ما توی این جنگ موفق میشم که
خودمون را درگیر کنیم هئ موسو میگه چرا نشیم کار هانیها تبلیغاته اونها بینشون
تفرقه افتاده و گرفتار جنگ داخلی شدن و نیروهاشون را نیاز دارن من میتونم تمام
قبایل با هم متحد کنم اونها از مرگ میترسند ولی من و افراد هم تا پای جون می جنگیم
.شاه که روحیه هئ موسو را میبینه ذوق میکنه و میگه من دنبال همچین کسی میگشتم .پس
میریم جنگ


منبع : EmperorSea.com


هئ موسو هم نتیجه کار را میگه
و گیوموا هم خوشحال میشه و وزیر بو هم اون گوشه متوجه میشه جدا کردن هئ موسو از
بویو با وجود شازده چقدر مشکله


منبع : EmperorSea.com


گوموا هم به این مناسبت می
خواد هئ موسو را سوپرایز کنه و میبردش پیش یوهوا هئ موسو هم بایت اتفاقات افتاده
معذرت میخواد ولی یوهوا تحویل درستی نمی گیردش و میگه من از دست تو ناراحت نیستم
فقط باید انتقامن بابا و قبیله مو بگیری و هئ موسو هم برای جنگ ، بیشتر مصمم میشه و
گوموا هم خوشحاله که یوهوا هئ موسو را تحویل نگرفت


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


و تمرینات برای رسمیت بیشتر
با حضور سربازهای ارتش در مقرر دالمو پی گیری میشه


منبع : EmperorSea.com


اون طرف زن شازده ملکه وونهو
هم که نگران از دست دادن شوهرشه دادشو که از وزیران قصر میفرسته تا آمار یوهوا را
بگیره و براش خبر میاره که بله قرار زیر شلوار شازده دو تا شه


منبع : EmperorSea.com


ملکه هم برای اینکه بفهمه حرف
حساب یوهوا چیه اون صدا میزنه و اول از در همدری میره جلو و بعدش برای اینکه رسوایی
برای شوهرش پیش نیاید میگه بیایم خودم مراسم صیغه ات با گوموا را بر گزار کنم تو که
جایی نداری که یوهوا میگه نه من دلم میخواد برم به ارودگاه دالمو به هی مو سو کمک
کنم


منبع : EmperorSea.com


گوموا در مورد اوضاع جنگ به
شاه میگه و میگه اکثر قبایل به خاطر هئ موسو دارند به ما ملحق میشند و بقیه
هم برامون سلاح میفرستن و همین روزهاست که بریم پوز هانیها را بزنیم و نخست وزیر
هم چپ چپ نظاره گر اوضاع و آینده بویوه


منبع : EmperorSea.com


گوموا هم میره سراغ یوهوا که
میبنه رفته ارودگاه و میخواد داد و بیدا راه بندازه که زنش میاید و با چهره معصوم
فرا فکنی میکنه و میگه من فرستادمش البته خیلی اصرار کردم نره ولی خوب رفت تازه اون
هئ موسو را دوست داره ندیدی به خاطر اون بابا ، پدر و تمام و قبیله شو به کشتن داد
هئ موسو هم زندگیوش به اون مدیونه مجبوره ازش مراقبت کنه ناراحت چی هستی که
گوموا با پوز کش اومده از اونجا میره


منبع : EmperorSea.com


در مقرر دالمو هم تمرینات پی
گیری میشه یوهوا هم مشغول به کار میشه که هئ موسو هم متوجه سخت کوشیه یوهوا
میشه


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


و موقعه آب اوردن از رودخونه
هم هئ موسو میره اونجا میگه بده اون سطلها مگه مردم نداریم اینجا


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


و در هنگام گذشتن از این فضای
زیبا و دلنشین هئ موسو میگه بیا استراحت کنیم و بهش میگه نکن این کارها من میبنم
خودم هم عذاب میکشم که یوهوا میگه اشکال نداره من هم میخواهم به شما در گرفتن
انتقام خون پدرم کمک کنم .من از بچه گی اسم تو را شنیده بودم و دلم میخواست
تو را ببینم و الان هم از کارم پشیمون نیستم و دوباره هم بشه همین کارو
میکنم


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


و هئ موسو هم یوهوا را در
آغوش میگره و این صحنه های احساسی به وجود می آید


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


و گوموا هم با دیدن صحنه به
خاطر هئ موسو کوتاه میاید و بی خیال یوهوا میشه


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


و برای اینکه سه نشه به جایی
اینکه بره پیش زنش میره پیش یومیول و میگه من دلم میخواد درد دل بکنم و یومی یول هم
بار اولش نیست هم میگه مشروب بیارید


منبع : EmperorSea.com


گوموا هم پیاله پیاله میره
بالا و میگه خیالت راحت شد یوهوا از دستم پرید و آیند بویو هم تضمین شد .من به خاطر
هئ موسو بی خیال اون شدم ولی اگه کسی به غیر هئ موسو بود باباشو در میوردم اما من
به خاطر هئ موسو و شکست هان حاضرم جونم هم برای اون بدم یوهوا که چیزی نیست تازه هی
موسو هم سر و سامان میگیره فردا گوموا با افرادش پیش سران قبایل مختلف میرند و از
برنامه بویو برای جنگ میگند


منبع : EmperorSea.com


در مقرر دالمو هم یوهوا داره
برای مبارزه فردا تیر درست میکنه که هئ موسو میاید اونجا میگه ول کن بابا دیر وقته
که یوهوا میگه من در این راه اصلاً احساس خستگی نمیکنم


منبع : EmperorSea.com


هئ موسو هم دلو به دریا میزنه
و حلقه میکنه توی دست یوهوا میگه و میگه فعلاً اینو داشته باش تا بعد از جنگ که
پیروز شدیم اگه اجازه بدی رسماً با هم زندگی کنیم و از این حرفها


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


اون طرف کاسهای داغتر از آش
برای نجات بویو جلسه میگیرند و یومیول میگه من خیلی نگران آیندم هئ موسو به ما
خیانت میکنه و از این حرفها وزیر بو میگه ما چه کار کنیم ندیدی شاه با چه شوقی
دستور جنگ را داده که یومیول میکنه باید از شر هئ موسو خالص شیم بریم روی مخ شاه
کار کنیم


منبع : EmperorSea.com


و بلند میکند میرند پیش شاه و
می گند بابا این هئ موسو داره سواری میگیره شما نشنیدی که شازده چی گفت تمام قبایل
به خاطره هئ موسو به ما کمک کردن اون قبایل زیر نظر شما نیستند و اگه دولت هان در
گوجوسیون شکست خورد توی اونجا کشور میزند و انوقته که موضعش عوض بشه ما بدبخت میشم
و اگه من دروغ گفتم این شمشیر گردنمو بزنید و از این حرفها و ایتقدر میگند تا مخ
شاه را میزند. و برای هئ موسو توطئه می چینند . و سعی میشه که گوموا از این اتقافات
هیچ بویی نبره


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


در این راستا به هئ موسو خبر
میدند که ارتش هان یک گروه بزرگ از آواره ها را دستگیر کرده و داره به هیون تو
میبره


منبع : EmperorSea.com


هئ موسو تقاضای یه ارتش از
گوموا میگنه و گوموا میگه ما داریم میریم به جنگ این کار لازمه که هی مو سو میگه
این کار برای آینده سود داره و گوموا میگه خوب پس من گروه را رهبری
میکنم


منبع : EmperorSea.com


گیوموا به باباش قضیه
را میگه و باباش که که میبینه ممکنه نقشه خراب شه و پسرش گیر بیوفته و بویو نابود
شه مونده که چه بگه که وزیر بو هم قضیه جمع میکنه و میگه به دو شرط میتونید برید
یکی اینکه اگه دشمن قوی بود سریع گرد کنید و بر گردین و دوم اینکه زمان حرکت را از
یومیول برسید گوموا هم میگه به جهنم باشه و باباش قبول میکنه .گوموا از اونجا میره
و وزیر بو به شاه میگه اگه ما کاری کنیم تا شازده دیر بره نقشه همون روال عادی را
طی میکنه


منبع : EmperorSea.com


در مقرر دالمو هم هئ موسو هم
با افرادش آماده میشند تا برند جنگ و اخرین نگاه این دو نفر که بی خبر از تلخی
سرنوشتی که در انتطارشونه


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


اون طرف گوموا هم زره پوشیده
و آماده رفتنه که وزیر بو میگه کاهن گفته باید نیمه شب بری


منبع : EmperorSea.com


و وزیر بو حتی یکو میفرسته تا
به سواره نظام حرکت هئ موسو را خبر بده


گیوموا هم بعد از مرگ سهراب
با ذوق و شوق میره به اردوگاه و میبینه که دیر رسیده و هئ موسو رفته و تا میفهمه
سریع میره کمک هئ موسو هئ موسو و افرادش گروه هیون تو که آواره ها را میبرند زیر
نظر میگیرند و میفهمند که تعداد سربازها کمه و زره پوشان هم همراه گروهشون نیست که
هئ موسو میگه امشب بهش حمله میکنیم ولی بدبخت خبر ندارند که اون آورگان سرباز هستند
که اونطور لباس پوشیدن


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


شب افراد هئ موسو طی یک
عملیات ضربی اردوگاه را فتح میکنند که میبیند سربازها فرار میکنند و اوضاع مشکوکه
که آوارگان محاصره و بهشون حمله میکنند


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


البته زره پوشان هم اون حوالی
اوضاع را زیر نظر دارند


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


بعد خستگی افراد زره پوشان
حمله میکنند و هئ موسو مردونه چند تاشون را میزنه ولی دوباره افرادش درو میشند و
زره پوشها فقط سراغ هئ موسو میرند که یکی یکی با اسب هم حریفش نمی شند


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


بالاخره مجبور میشند
همه شون با هم بریزند سر هئ موسو و اینطور دستگیرش کنند


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


بعد از دستگیری هئ موسو گوموا
وافرادش تازه میرسند اونجا و میفهمند که قضیه توطئه بوده و هئ موسو دستگیر شده
ژنرال جوکچی هم خبر دستگیری هئ موسو را به شاه میده و خیالشو راحت میکنه


منبع : EmperorSea.com


گوموا خبرو به یوهوا میده و
اشکهای اون در میاره


منبع : EmperorSea.com


گوموا هم توی او ن وضع سریع
بساط شرب خم پهن میکنه که خبر میرسه یوهوا رفته به هیون تو و شازده هم سریع میره
اونجا اما در هیون تو هئ موسو را شکنجه و کور میکنند و برای عبرت دیگران به داربست
میبندن که یوهوا هم همون موقع میرسه اونجا


منبع : EmperorSea.com


منبع : EmperorSea.com


یوهوا : هئ موسو منم یوهوا تو
قول دادی که برام انتقام بگیری چطور این بلا سرت اومد .یوهوای تو اینجاست


منبع : EmperorSea.com


گوموا هم میاید اونجا و شوکه
میشه . یوهوا هم میاید بره جلو که گوموا میبندش و جلوش میگیره و تا بنده به آب
نداده سریع میبردش دور از اونجا


منبع : EmperorSea.com


یوهوا میگه اون دیگه نمیتونه
منو ببینه میخوام برم پیشش بگم که من بار دارم .گوموا هم که انگار سطل آب ریختن
روش


منبع : EmperorSea.com


و همین موقع یان جانگ و
فرماندار هم میایند اونجا که گوموا میگه بیا بریم من قسم میخورم که هئ موسو را نجات
بدم و به زور یوهوا را از اونجا میبره


منبع : EmperorSea.com


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر